سومين روز مدرسه
امروز سوم مهره و صبح بيدار شدم و وسايل پسركم رو آماده كردم و ساعت هفت و نيم بيدارش كردم. پسركم خيلي خوابش ميومد و موقعي كه خواستيم بريم حالش بهم خورد. خودش گفت بخاطر اينكه خوابم مياد حالم بد شد. خلاصه ساعت هشت رسيديم. رادين رو گذاشتم سركلاسش و خودم رفتم دور پارك پياده روي. هوا تقريبا خوب شده بود. قبل از زنگ تفريح خودمو رسوندم مدرسه. موقع زنگ تفريح پسركم اومد پيش خودم ايستاد و نرفت تو حياط. زنگ تفريح دوم رفت تو حياط و منم رفتم پيشش نشستم كه يهو گفت مامان تو ديگه برو خونه. معاونشون خانم گلاب هم كه اونجا نشسته بود گفت از بچه هاي بامزه مثل رادين خيلي خوشم مياد. خيلي خوشحال شدم از اينكه پسركم انقدر زود به مدرسه عادت كرد و انقدر زود تصميم گرف...